19 گام موفقیت با آنتونی رابینز
- تهیه و ارائه نرم افزارهای سفارشی
- تجزیه و تحلیل کلیه ی اطلاعات(اکسل، دیتابیس و ...)
- تهیه و ارائه گزارشات، نمودار و داشبوردهای مدیریتی
- ارائه نرم افزارهای تحت ویندوز، وب و موبایل
- انجام امور دیجیتال مارکتینگ، بازاریابی و فروش
- طراحی سایت و فروشگاه اینترنتی
گام اول
آیا هیچ وقت تحت تأثیر فردی خوش بیان قرار گرفتهاید؟ آیا هنوز سخنان افرادی مانند جان اف کندی یا وینستون چرچیل را به یاد دارید؟ این مردان بزرگ با کلماتشان نه تنها من و شما، بلکه تمام ملتهای جهان را تحت تأثیر قرار دادند، به گونهای که پس از مرگشان هم این تأثیر وجود دارد. هیچ وقت فکر کردید که نمیتوانید مانع نیروی کلماتی که از روی عادت به کار میبرید در روحیه بخشیدن به خود یا افسرده ساختن خود شوید؟ آیا کلماتی که استفاده میکنید، آرامش بخش هستند یا ویرانگر؟ یاس ایجاد میکنند یا امید؟ یکی از بزرگترین اکتشافاتی که میتوانید انجام دهید این است که به سادگی با استفاده از نیروی توجه خود در انتخاب آگاهانه کلماتی که احساس خود را با آنها ابراز میکنید، شرایطی که در حال حاضر دارد، فوراً تغییر دهید.
گام دوم
کلمات قادرند باعث جنگ شوند یا صلح برقرار کنند، روابط را ویران کنند یا باعث استحکام آنها شوند. احساس ما درباره هر چیزی با معنایی که به آن نسبت میدهیم، شکل میگیرد. کلماتی که آگاهانه یا ناآگاهانه برای توصیف شرایطی انتخاب میکنید، معنایی را که آن شرایط برای شما دارد و احساسی که به آن دارید، تغییر میدهد. آیا اتفاقی که برای خودتان مخرب میدانید، با احساس شما نسبت به زمانی که آن را ناراحت کننده تلقی میکنید، متفاوت است؟ اگر موضوعی را یک مشکل بزرگ تلقی کنید یا یک چالش جزئی، در شدت احساس شما تفاوتی میکند؟ اگر یکی از اعتقادات راسخ خود را با من مطرح کنید و من به شما بگویم که اشتباه میکنید، چه؟ و بدتر از همه اگر از این کلمات استفاده کنم: “داری دروغ میگویی “، چه؟ آیا این حرف بر روابط متقابل شما تأثیر دارد؟
گام سوم
سال ها قبل متوجه چیزی شدم که زندگیام را تغییر داد. در دو جلسه کاری، با دو تن از همکارانم اخباری را شنیدم که میدانستیم عواقب ناگواری در پی خواهد داشت. با این حال شدت احساس هر یک از ما متفاوت بود. مسئله مهمتر این که نمیتوانستم نسبت به راه های متفاوتی که هر یک از ما برای توصیف احساس خود استفاده میکرد، بی توجه باشم. من ” عصبانی ” بودم، یکی از همکارانم “برآشفته ” و نفر سوم “دلخور ” بود. به یاد دارم که در آن شرایط فکر میکردم که چه کلمه احمقانهای میتوانست این اوضاع را توصیف کند! من اصلاً دلخور نبودم. جالب اینکه هرگز این احساس را نداشتم و از این کلمه برای ابراز احساسم استفاده نمیکردم. ناگهان این فکر به سرم زد که آیا میتوان با استفاده از مجموعه جدیدی از کلمات، الگو های احساسی خود را تغییر داد؟
گام چهارم
بر مبنای جلسه کاری که قبلاً توضیح داده شد، به خود قول دادم که در ده روز آینده بتوانم این کلمه احمقانه، یعنی “دلخور ” را در مواردی که معمولاً از کلمه “خشمگین ” یا ” دیوانه ” برای توصیف استفاده میکردم، به کار ببرم. بهراحتی توانستم با تغییر کلماتی که برای توصیف احساسات خود به کار میبردم، شدت احساساتم را کاهش دهم. گفتن “این واقعاً مرا دلخور میکند ” الگوی قبلی مرا رد کرد. کلمات دیگری نیز مانند ” تو داری مرا ناراحت میکنی ” را برگزیدم. آیا میتوانید تصور کنید که مستقیم در صورت کسی که از او ناراحت هستید، نگاه کنید و این کلمات را به کار ببرید؟ کلمهای را که برای بیان احساسات منفی خود به کار میبرید، انتخاب کنید و برای آن جایگزینی پیدا کنید که الگوی قبلی شما را نقض کند یا دست کم شدت احساس شما را کاهش دهد.
گام پنجم
هر گاه از کلمه جدیدی بجای کلماتی که برای توصیف تجربیات خود به کار میبرید، استفاده کنید، برچسب جدیدی به آن میزنید. درست مانند اینکه دکمه بیوشیمیایی متفاوتی را فشار دهید: شما تنها از نظر عقلانی تغییر نمیکنید، بلکه شیوه احساس شما نیز تغییر میکند. کلمات ابزار شروع هستند. اگر به این موضوع شک دارید، کسی را تصور کنید که شما را با کلمات توهین آمیز صدا میزند. احتمالاً این موضوع نه تنها باعث ایجاد تغییر روحی، بلکه تغییر جسمانی در شما میشود. من این قدرت تغییر سریع احساسات و کاهش یا افزایش شدت آنها را واژه نامه دگرگونسازی مینامم. کافی است واژه نامه معمول خود، یعنی کلماتی که همواره آنها را برای توصیف عواطف و احساسات خود بکار میبرید، اصلاح کند تا بتوانید فوراً روش تفکر، احساس و زندگی خود را تغییر دهید. این یکی از ساده ترین و نیرومند ترین ابزار تغییر زندگی هر کسی است.
گام ششم
اکثر ما کلماتی را که برای بیان تجارب خود به کار میبریم، ناخودآگاه انتخاب میکنیم. ما اغلب به تأثیرات بالقوهای که این کلمات میتوانند بر ما یا دیگران ایجاد کنند، فکر نمیکنیم. این کلمات جزئی از واژه نامه ما شدهاند و نحوه احساس ما نسبت به زندگی را تشکیل میدهند. مثلاً بسیاری از افراد از کلماتی مانند:”سرافکندگی ” یا “افسردگی ” برای توصیف تجارب نامطلوب خود استفاده میکنند. اگر چیزی به آنها بگویید که درک نکنند، سرافکندگی یا افسرده میشوند. همه چیز باعث افسردگی یا تحقیر آنها میشود، چون این کلمات را به هر تجربهای ربط میدهند. واژه های احساسی خود را گسترش دهید تا بتوانید کلماتی را انتخاب کنید که حالات روحی مطلوبی برای شما ایجاد کنند.
گام هفتم
اگر قرار باشد جلوی گروهی از مردم حرف بزنید، آیا عصبی میشوید؟ یا دلشوره می گیرید؟ به نفس نفس میافتید؟ نبض تان میزند؟ دستتان میلرزد؟ این احساسات سال ها باعث شده بود که کارلی سیمون نتواند برنامه زنده اجرا کند. ولی برخی از مجریان دیگر فهمیده بودند که چگونه میتوانند از این حالات به نفع خود استفاده کنند. مثلاً بروس اسپرنیگستین به این احساسات جسمانی برچسب “هیجان ” زده و آنها را طبیعی و بخشی از آمادگی خود برای اجرا خوانده بود. این احساسات به او یادآوری میکردند که قرار است طعم تجربه باورنکردنی و نیرومند اجرا در مقابل هزاران نفر را بچشد. نبضی که تند میزد، برای او یک دشمن محسوب نمیشد، بلکه رفیق او به شمار میآمد. بار بعد که در مرکز توجه عده بسیاری قرار گرفتید، از هجوم آدرنالینی که در بندتان ترشح میشود، نه به عنوان ترس، بلکه به عنوان هیجان تشکر کنید.
گام هشتم
با زدن برچسب بر روی چیزی، احساسی متناسب با آن را ایجاد میکنیم. این موضوع در هیچ موردی بیشتر از بیماری صدق نمیکند. تحقیقات نشان دادهاند که تشخیص سرطان و بیماری های قلبی، با ایجاد افسردگی در بیماران، در سیستم ایمنی اختلال ایجاد میکند. تحقیقاتی هم نشان دادهاند که اگر بیماران از افسردگی ناشی از برچسب های خاص رها شوند و نیاز های بدن خود به سلامتی را درک کنند، سیستم ایمنی بدن آنها تقویت میشود. دکتر “نورمن کارنر ” این مسئله را زمانی که درباره واژه نامه دگرگونسازی بحث میکردیم، بهتر بیان کرده است:” کلمات میتوانند بیماری ایجاد کنند، کلمات میتوانند کشنده باشد، در نتیجه پزشک باید در ارتباط با بیمار بسیار دقیق عمل کند. کلماتی را که برای توصیف وضعیت جسمانی خود استفاده میکنید، به دقت انتخاب کنید.
گام نهم
افرادی که واژه نامه فقیری دارند، در زندگی دچار فقر عاطفی میشوند. افرادی که واژه نامه غنی دارند، پالتی از رنگ در دست دارند که میتوانند توسط آن، تجارب زندگی را برای خود و برای دیگران به تصویر بکشند. برای گسترش “پالت عاطفی ” خود چه کاری میتوانید انجام دهید؟ چه کلمات مثبتی را میتوانید به واژه نامه خود اضافه کنید؟ اگر دائماً از این کلمات استفاده کنید، زندگی چقدر لذت بخش تر میشود؟ چه کسی را میشناسید که زندگی شادی داشته باشد؟ کدامیک از کلماتی را که برای بیان تجارب خود بکار میبرد، میتوانید سرمشق خود قرار دهید؟
گام دهم
فکر نمیکنید وقت آن است که با استفاده از واژه نامه دگرگونسازی، کلمات آرامش بخش را جایگزین کلمات تضعیف کننده خود کنید؟ پس این اقدامات را انجام دهید؟
1) سه کلمهای را که معمولاً با آنها احساسات بد خود را بیان میکنید، بنویسید.
2) خود را در وضعیت تفریح یا حتی غیر معمول قرار دهید. به چند کلمه جدید که میتوانند الگوی قبلی شما را مختل کنند، یا حداقل از شدت احساس شما بکاهند، بیندیشید. کلماتی را انتخاب کنید که آن قدر احمقانه و عجیب و نادرست باشند که نیروهای منفی شما را از بین ببرند و باعث شادی شما شوند. یکی از دلایلی که من حالا از کلمات “رنجیده ” یا ” دلخور ” به جای “خشمگین ” استفاده میکنم، این است که این کلمات به نظر مضحک میرسند و نمیتوانم کلمه “رنجیده ” را با حالتی جدی بیان کنم.
گام یازدهم
آیا همیشه باید شدت احساسات منفی را کاهش دهیم؟ البته که نه. تمام عواطف انسانی جای ویژه خود را دارند. مثلاً گاهی بعضی از مردم به عصبانیت نیاز دارند تا بتوانند برای ایجاد تغییراتی به خودشان فشار بیاورند. با این حال ما نمیخواهیم به منفی ترین و شدید ترین حالت به عنوان اولین اقدامات به صورت ناموجه، غیر ضروری و یا نادرست دسترسی داشته باشیم. هدف این است که همواره در زندگی خود درد کم تر و لذت بیشتری احساس کنیم.
گام دوازدهم
واژه نامه دگرگونسازی نه تنها به ما در حذف الگوهای ایجاد درد، بلکه در افزایش لذت کمک میکند. با این تمرین عواطف مثبت را تقویت کنید:
1) سه کلمه را که معمولاً برای بیان حالت مثبت خود استفاده میکنید، بنویسید. فکر نمیکنید به اندازه کافی آرامش بخش نیستند؟
2) سه کلمه جدید را در نظر بگیرید که شما را کاملاً هیجان زده میکنند.
3) از سه دوست خود بخواهید به شما در رسیدن به معیار های جدیدتان کمک کنند. مثلاً “خوشت آمده یا کسی نمی تونه جلوی شادی تو را بگیرد؟” “آیا فقط تو را شاد میکند یا احساس سرزندگی و نشاط هم در تو ایجاد میکند؟” اگر در ده روز آینده کمی به خود فشار بیاورید، میتوانید از این کلمات به طور مؤثر استفاده کنید.
گام سیزدهم
کلمات نه تنها بر عواطف تأثیر دارند، بلکه کلماتی که در استعاره ها به کار میروند، دارای تأثیرات فراوانی هستند. ممکن است شما بگویید:”از دست جان عصبانی هستم.” یا به جای آن از استعاره: ” جان از پشت به من خنجر زد ” استفاده کنید. کدام یک شدت بیشتری را بیان میکند؟ بی شک فکر خنجر خوردن میتواند تأثیر بیشتری بر شما بگذارد. وقتی از استعاره استفاده میکنید، در واقع تجربه دقیق خود را بیان نمیکنید، بلکه شباهت آن به چیز دیگر را بیان میکنید. در مقایسه با واقعیت، استعاره ها اغلب شدت بیشتری دارند. جان واقعاً چه کار کرده است؟ ممکن است فقط قولی را زیر پا گذاشته باشد. در حالی که تفاوت بزرگی میان کار او و از پشت خنجر زدن وجود دارد. آیا این طور نیست؟ از چه استعاره هایی برای بیان تجارب مأیوس کننده خود استفاده میکنید؟
گام چهاردهم
یادگیری، یعنی فرآیند ایجاد ارتباط میان چیزی که قبلاً میدانستید و چیز جدید. یکی از راه های انجام این کار، استفاده از استعاره برای مقایسه کردن است. علاوه بر باور های معنوی، اکثر افراد بر این باورند که حضرت مسیح، معلم بی نظیری بوده است. او وقتی نزد ماهیگیران می رفت، نمیگفت: ” من از شما میخواهم مسیحیان را فرا بخوانید.” او میگفت: ” من از شما میخواهیم ماهیگیر انسانها باشید. ” او با استفاده از استعاره ماهیگیری (کاری که قبلاً آن را بلد بودند) و انتساب آن به عقیدهای جدید (اشتراک در مسیحیت) توانست فرآیند مورد نظر را به آنها بیاموزد. یک استعاره میتواند شما را از تاریکی گمراهی به روشنایی هدایت کند. بار بعد که درباره چیزی گیج شدید، از خود بپرسید:” به چه چیزی شبیه است؟ میتوانی با یک استعارهاین مسئله را واضحتر توضیح دهی؟
گام پانزدهم
ما برای توصیف جنبه های گوناگون زندگی خود، دائماً از استعاره استفاده میکنیم، حتی اگر این کار را آگاهانه انجام دهیم. استعاره ها دورنمای زندگی ما هستند. مثلاً اگر از شما بپرسیم:”زندگی چیست؟ با یک استعاره به من بگویید شبیه چیست؟” شما ممکن است آن را به صورت یک میدان جنگ، یک بازی یا یک امتحان توصیف کنید. این ها استعاره های کلی هستند، زیرا میتوانند زمینه های بسیاری از زندگی شما را همزمان تحت تأثیر قرار دهند. اگر زندگی را مانند یک میدان جنگ بنگرید، زندگی چطور به نظر میرسد؟ تصور آن دشوار است. میتواند دشمن شما باشد. اگر زندگی را به بازی تشبیه کنید، چطور؟ مطمئناً مفرح خواهد بود.
گام شانزدهم
استفاده از کدام استعاره برای شما درست است؟ احتمالاً هر استعارهای جای خاص خود را دارد. گاهی نیاز دارید زندگی را مانند یک بازی تجسم کنید تا دورنمای شادتری داشته باشد. گاهی نیاز دارید آن را مانند سفری مقدس ببینید تا بتوانید از نعمت هایی که به شما دادهاند، اعم از خانواده یا امکانات تشکر کنید. گاهی لازم است زندگی را مانند یک امتحان یا مبارزه تجسم کنید، به خصوص وقتی که خود را در شرایطی مییابید که به نظر میرسد هیچ معنای مثبتی در آن وجود ندارد. اگر راه جدیدی برای بازنمایی زندگی انتخاب کنید، به طور خودکار، مطابق با آن راه جدید و خاص میاندیشید، احساس میکنید و در مقابل شرایط واکنش نشان میدهید.
گام هفدهم
اگر همیشه به چالش های مختلف زندگی به جای اینکه با نگرشی مانند ” تلاش میکنم تا اسیر مشکلات نشوم ” نگاه کنید، با تفکر ” بالا رفتن از نردبان موفقیت “نگاه میکردید، فکر میکنید در میزان فشار های روحی شما چه تغییری ایجاد میشد؟ مثلاً اگر هنگام حرف زدن درباره مفهوم زمان به جای اینکه ” در حال خزیدن باشید “، ” در حال پرواز ” صحبت میکردید، نظر شما در مورد آن تغییر میکرد؟ شرط میبندم که همین طور است! از چه استعاره های جدیدی میتوانید استفاده کنید تا مؤثرتر عمل کنید و زندگی شادتری داشته باشید؟ چه احساسی به شما میدهند؟
گام هجدهم
استعاره ها میتوانند امید به وجود آورند. وقتی همه چیز ناامیدکننده است، مردم اغلب فکر میکنند:”وضعیت همیشه همینطور خواهد ماند.”در حالی که میتوانید به جای آن از استعاره دیگری مانند:”زندگی فصل های خود را دارد و اکنون برای من فصل زمستان است.”که قبلاً درباره آن چیزهایی شنیدهاید، استفاده کنید. این را هم به یاد داشته باشید که برخی از افراد در زمستان یخ میزنند، برخی دیگر اسکی میکنند! علاوه بر این، به دنبال زمستان همیشه چه فصلی است؟ بهار! درست مانند روز که به دنبال شب میآید. خورشید طلوع میکند و شما میتوانید بذر جدیدی بکارید. سپس تابستان و بالاخره پاییز، یعنی زمانی که میتوانید پاداش خود را برداشت کنید. گاهی کار ها طبق برنامه پیش نمیروند، اما اگر به چرخه فصول اطمینان کنید، میدانید که در دراز مدت خرمنی را که کاشتهاید، درو خواهید کرد.
گام نوزدهم
اگر احساس میکنید ” چیزی شما را عقب نگه میدرد “، “یا دیواری ” مانع پیشرفت شما شده، به استعاره هایی که استفاده میکنید، توجه کنید. با این کار متوجه میشوید که آنها مانع دستیابی شما به منابع راه حل میشوند. سروکار داشتن با چیز “نامرئی ” یا یک دیوار سخت است. ولی از آنجا که این شما هستید که در ابتدا استعاره مورد نظرتان را انتخاب میکنید، خود شما هم به سادگی میتوانید آن را تغییر دهید. اگر حس میکنید که “با دیوار بر میخورید ” چرا مانع برخورد نمیشوید و سوراخی ایجاد نمیکند؟ یا از آن بالا نمیروید یا راهی از زیر آن نقب نمیزنید؟ چرا در را باز نمیکنید تا از آن بگذرید؟ یا آن را به شکل سکوی پرتاب نمیبینید؟ با ایجاد در استعاره ها میتوانید روش برخورد خود را با همه چیز تغییر دهید.
این مقاله بخشی از «کتاب 365 گام تا موفقیت اثر آنتونی رابینز » است.