چگونه به خواسته های خود برسیم؟
- تهیه و ارائه نرم افزارهای سفارشی
- تجزیه و تحلیل کلیه ی اطلاعات(اکسل، دیتابیس و ...)
- تهیه و ارائه گزارشات، نمودار و داشبوردهای مدیریتی
- ارائه نرم افزارهای تحت ویندوز، وب و موبایل
- انجام امور دیجیتال مارکتینگ، بازاریابی و فروش
- طراحی سایت و فروشگاه اینترنتی
چطور به خواسته هایمان برسیم؟
راز رسیدن به موفقیت این است که با خود واقعیتان در ارتباط باشید و در عین حال، خواسته های بیشتری داشته باشید. برای رسیدن به موفقیت، فقط شاد بودن کافی نیست، بلکه باید سطح توقعات خودتان را نیز بالا ببرید. اگر واقعاً چیزی را بخواهید، میتوانید به آن برسید. افرادی که به خواسته های خودشان نمیرسند، حتماً خواسته های خودشان را تا به حال با خودشان مطرح نکردهاند. شاید آنها گاهی چیزی را خواسته باشند ولی واقعاً از ته دل شان به دنبال رسیدن به آن نبودهاند.
اگر میخواهید به چیزی برسید، باید آن قدر به آن فکر کنید و رسیدن به آن چیز آن قدر برایتان مهم باشد که اگر آن را به دست نیاورید، واقعاً ناراحت شوید. از طرفی دیگر باید یاد بگیرید که چگونه رنج ها و مشقت های راه را فراموش کنید تا بتوانید از ته دل شاد شوید. ما باید در راه رسیدن به موفقیت و خواسته هایمان در مقابل یاس، ناامیدی، نگرانی و دیگر احساسات منفیای که با آنها مواجه میشویم، عشق، شادی و اعتماد به نفس مان را هم چنان حفظ کنیم.
درست به همین دلیل است که افراد موفق بسیاری، از صفر شروع کرده و به موفقیت های چشمگیری رسیدهاند. آنها دوران کودکی سختی را پشت سر گذاشته و اغلب فقیر، یتیم و محروم بودهاند. آنها در زندگیشان، یاد گرفتهاند که چگونه با همان امکانات محدودی که دارند، زندگی خوب و سعادتمندی داشته باشند و به دنبال رسیدن به خواسته هایشان باشند.
افراد بسیاری با قدر دانستن از چیز هایی که دارند، سعی کردهاند به دنبال خواسته هایشان بروند و در زندگیشان به موفقیت های بسیاری در زندگیشان برسند.
در مورد زندگی افراد موفق، داستان های زیادی وجود دارد که نشان میدهد در ابتدا به موفقیت های بزرگی میرسند ولی بعداً در جریان زندگی نزول میکنند. آنها بعد از مدتی که از موفقیت هایشان میگذرد، زندگی برایشان عادی میشود و چون از زندگی توقع بیشتری ندارند، دیگر خلاقیتی از خود نشان نمیدهند. آنها یا کم کم و یا یکدفعه نزول میکنند ولی نمیتوانند سر جایی که هستند، باقی بمانند.
اما خوشبختانه عده بسیاری از این افراد موفق، دوباره روی پای خودشان میایستد و از نو شروع میکنند. آنها یکدفعه احساس میکنند که دوست ندارند به خواسته های خودشان برسند و به دنبال آن، شور و اشتیاق رسیدن به خواسته هایشان نیز، در آنها زنده میشود. آنها با تخلیه کردن احساسات منفی و اینکه چگونه میتوانند از داشته های خودشان لذت ببرند، دوباره زمینه مساعدی را برای تبدیل شدن رؤیاهایشان به واقعیت، ایجاد میکنند.
آنها وقتی با یاس و ناامیدی از دست دادن چیز های مورد علاقهشان روبهرو میشوند، دوباره شور و شوقی در خودشان میبینند و به سوی موفقیت های دیگری حرکت کرده و به آن میرسند. آنها واقعیت های زندگی را میپذیرند و سعی میکنند دوباره قدم در جاده موفقیت بگذراند. خوشبختانه بشر، اکنون با قوه عقل و شعورش به راز و رمز موفقیت پی میبرد و دیگر لازم نیست که شکستها را تجربه کند. اکنون انسانها میدانند که چگونه با تبدیل انرژی های منفی وجودشان به انرژی های مثبت، به تمایلات درونی خودشان پی ببرند و به خواسته هایشان برسند.
راز رسیدن به موفقیت این است که بخواهید واقعاً فردی موفق شوید
تقریباً همه افراد موفق در زندگیشان با شکست، یاس و ناامیدی روبهرو شدهاند. آنها همچنین در مسیر رسیدن به موفقیت ، خیانت ها و کمبود های بسیاری را نیز تجربه کردهاند. کسانی که خواسته های بزرگتری داشتهاند، با موانع و مشکلات بزرگتری نیز روبهرو شدهاند، اما آنها با صبر و استقامت و اراده قوی و محکم شان، توانستند رؤیاهای خودشان را به واقعیت تبدیل کنند و به خواسته هایشان برسند. ما نمیتوانیم یک شبه، به آرزوهایمان برسیم؛ برای رسیدن به خواسته هایمان، باید صبور باشیم و مهمتر از همه، باید شور و شوق حرکت در رسیدن به هدفمان را نیز داشته باشیم.
چیز هایی که به شما گفتم، همه جزء رازهای رسیدن به موفقیت هستند. برای رسیدن به خواسته هایتان فقط تلاش کردن کافی نیست؛ ایمان، عشق و از همه مهمتر اینکه، خودتان چیزی را از صمیم قلب بخواهید. مسلماً برای رسیدن به خواسته هایتان باید حرکت کرده و تلاش کنید، اما نباید کار و کوشش ما آنقدر زیاد باشد که ما را خسته و ناتوان کند و از پا درآورد.
وقتی ما هدف مهمی داریم و برای رسیدن به آن هدف، کار میکنیم، ایمان و اعتقاد ما به اینکه میتوانیم به هدفمان برسیم نیز بیشتر میشود و به این ترتیب راحتتر میتوانیم به خواسته هایمان برسیم.
اگر به خودتان اعتماد داشته باشید، کائنات نیز به شما کمک میکنند تا شما به خواسته هایتان برسید.
وقتی کاری را شروع میکنید و خودتان را به انجام آن کار متعهد میدانید؛ وقتی از عمق دره های مشکلات عبور میکنید؛ ایمان شما به خودتان و توانایی هایتان بیشتر میشود و با این پشتوانه راحتتر میتوانید به خواسته هایتان برسید. وقتی شما یاد بگیرید که چگونه از استعداد ها و توانایی هایتان برای رسیدن به هدفتان استفاده کنید، دیگر نیازی نیست بیش از حد کار کنید و خودتان را اذیت کنید.
بیش از حد کار کردن برای رسیدن به موفقیت ، به خاطر این است که شما به خودتان اعتماد ندارید که بتوانید به خواسته هایتان برسید. افراد بسیاری از کار زیاد خسته میشوند، چون میبینید که کار زیاد بی فایده است و آنها نمیتوانند به خواسته هایشان برسند؛ در واقع کار زیاد آنها، مانع رسیدن آنها به موفقیت میشود. اگر برای رسیدن به خواسته هایتان فقط بر کار کردن تمرکز کنید، اعتماد به خودتان و استعدادهایتان را از دست خواهید داد.
اگر برای رسیدن به خواسته هایتان فقط بر کار کردن و بیش از حد تلاش کردن تمرکز کنید، اعتماد به خودتان و استعدادهایتان را از دست خواهید داد.
عدهای برای رسیدن به موفقیت آن قدر تلاش میکنند که خسته و ناتوان میشوند. آنها هر کار یک که از دستشان بر میآید، انجام میدهند و به هر رسمانی چنگ میزنند تا به خواسته خودشان برسند. آنها آن قدر به خودشان سختی میدهند که دیگر رمقی برایشان باقی نمیماند و آن وقت هست که تسلیم میشوند و از خداوند کمک میخواهند، و با عدم تمرکز بیش از حد بر خواسته هایشان، به رمز موفقیت پی میبرند.
توماس ادیسون که یک نابغه بود و هزاران اختراع از او به جای مانده، زمانی گفته بود که نودونه درصد از دستاورد های او به خاطر تلاش زیاد بوده و فقط یک درصد از موفقیت هایش از روی الهام های درونی بوده است. او هر کاری که از دستش بر میآمد، انجام میداد و وقتی به نتیجه نمیرسید، آن کار را کنار میگذاشت و از شم درونی خودش استفاده میکرد تا ایدهای نو خلق کند. وقتی او به همه درها میکوبید و همه راه حل ها را امتحان میکرد ولی به نتیجهای نمیرسید، تسلیم نمیشد، تا اینکه شاید ناخودآگاه به راه حلی که دنبالش بود، برسد. او همه توان خودش را به کار میگرفت و ایمان داشت که میتواند موفق شود. او با پشتکار و استقامتی که داشت، آتش شور و شوق درونیاش را هم چنان روشن نگه میداشت تا بتواند ایده ها و راه حل های خوبی پیدا کند.
وقتی آتش شور و اشتیاق درونی شما شعلهور شود، ایده های خوبی به ذهن شما راه مییابند.
وقتی به راز و رمز رسیدن به موفقیت پی ببرید، دیگر لازم نیست که بیش از حد توانتان کار کنید؛ آتش شور و اشتیاق شما، باعث میشود شما به ایده های جدیدی برسید. شما باید نشان دهید که به خودتان و توانایی هایتان ایمان دارید، و نیازی نیست که برای کسب موفقیت ، کاری را بارها انجام دهید. با وجود این شما یاد میگیرید که نباید بعد از رسیدن به موفقیت های بزرگ ، شکست بخورید و دوباره از نو شروع کنید، بلکه شما میتوانید با استفاده از قابلیت های خدادادی خودتان، همیشه به خواسته هایتان برسید.
تلاش بکنید و تسلیم امر خداوند شوید
وقتی برای رسیدن به خواسته هایمان، بیش از حد توانمان تلاش میکنیم، احساس میکنیم که دیگر توانی برایمان نمانده و به جای دریافت انرژی مثبت، انرژی های منفی کل وجودمان را در بر میگیرد، و با وجود این، نسبت به همه چیز، دید منفی پیدا میکنیم. در این زمان، وقتی میبینیم که دیگر کاری از دست ما برنمیآید، از خداوند کمک میطلبیم و به دنبال نیرویی فرا بشری میگردیم تا او به ما کمک کند.اگر شما دین و مذهب خاصی داشته باشید، این نیروی فرا بشری را متعلق به خداوند میدانید و از او کمک میخواهید. فرقی ندارد که چه نوع دین و آیینی داشته باشید؛ وقتی در جاده موفقیت ، به این جا میرسید و از خداوند کمک میخواهید، حتماً او به شما کمک خواهد کرد؛ فقط کافی است همه سعی و تلاش خودتان را بکنید و بعد تسلیم امر خداوند شوید. تا ببینید که همه چیز درست میشود.
ما باید حتماً چیزی را از ته قلبمان بخواهیم و به خودمان اعتماد داشته باشیم تا بتوانیم به آن برسیم. حال اگر در این راه، به کمک های خداوند نیز امیدوار باشیم، راحتتر میتوانیم به موفقیت برسیم. من خودم زمانی که به این قدرت فرا بشری پی بردم و از او کمک خواستم، زندگیام متحول شد و در زندگی، به موفقیت های بیشتری رسیدم و استرس کمتری را نیز تجربه کردم؛ من فهمیدم که هر وقت از خداوند کمک بخواهم، او به من کمک خواهد کرد.
وقتی به کمک خداوند امیدوار باشیم، خیالمان راحت خواهد شد. درست به همین دلیل است که مکاشفه کردن خیلی مفید است. پانزده دقیقه به این فکر کنید که در این دنیا تنها نیستید و خداوند به شما کمک خواهد کرد؛ بعد با خیال راحت اهداف زندگیتان را با خودتان مرور کنید.
پانزده دقیقه مکاشفه کنید و به این فکر کنید که در این دنیا تنها نیستید و خداوند به شما کمک خواهد کرد؛ بعد با خیال راحت اهدافتان را با خودتان مرور کنید.
اگر مکاشفه نکنید، شاید متوجه نشوید که در این دنیا تنها نیستید و نباید همه کار ها را به تنهایی انجام دهید. من پس از مکاشفه کردن توانستم به وجود این قدرت الهی پی ببرم و بفهمم که در زندگیام تنها نیستم. شما نیز برای اینکه بتوانید چنین حسی را تجربه کنید، کافی است شروع کنید به مکاشفه کردن. شما همچنین میتوانید برای رسیدن به چنین احساسی، کار دیگری را نیز انجام دهید؛ نیم ساعت یکی از انگشتانتان را به سمت جلو و عقب حرکت دهید. دوباره این کار را انجام دهید و این بار احساس کنید که این کار را به صورت ارادی انجام ندهید. همانگونه که وقتی که مشغول رانندگی هستید و صحبت هم میکنید، رانندگی شما غیر ارادی میشود، انگشتان شما نیز، خود به خود حرکت میکند و این حرکت انگشت شما به صورت غیرارادی انجام میپذیرد.
شما باید بدایند که فرمانده هنوز شما هستید، شما رانندگی میکنید ولی موتور ماشین را شما به راه نمیاندازید. وقتی شما رانندگی میکنید، لازم نیست که اتومبیل را هل دهید؛ اتومبیل خود به خود حرکت خواهد کرد؛ فقط کافی است سوئیچ را بچرخانید و اتومبیل را روشن کنید.
وقتی مشغول رانندگی هستید، لازم نیست اتومبیل را هل بدهید.
وقتی به ارتباطمان با خداوند پی ببریم، دیگر احساس تنهایی نخواهیم کرد و میدانیم که او به ما کمک میکند؛ فقط کافی است از خدا کمک بخواهید، تا ببینید چه اتفاقی در زندگی شما رخ میدهد. ما آن قدر در زندگی به خودمان سخت میگیریم که فراموش میکنیم خداوند حامی ما است. سعی کنید هر روز اهدافتان را با خودتان مرور کنید و ببینید کائنات چگونه به شما کمک میکنند تا به خواسته هایتان برسید. در این صورت میبینید که نه تنها نیازی نیست که بیش از حد تلاش کنید، بلکه موفقیت هایتان نیز بیشتر میشود. گاهی اوقات به جای اینکه لازم باشد سه سال تمام تلاش کنید تا به خواسته خودتان برسید، ظرف سه ماه خواسته شما برآورده خواهد شد. گاهی اوقات هم به جای سه ماه، سه هفته کافی است تا بتوانید به خواسته خودتان برسید.
وقتی به خودمان اعتماد داریم و میدانیم که از عهده انجام کاری بر میآییم، مطمئن هستیم که به نتیجه خواهیم رسید. برای یادگرفتن پیانو، نباید یک جا بنشینید و به حرکات انگشتانتان فکر کنید، باید شروع کنید به کار کردن با پیانو. وقتی یاد گرفتید که چگونه با کلیدهای پیانو کار کنید، کم کم این کار برایتان غیر ارادی میشود و دیگر لازم نیست که به کلیدها دقت کنید و ببینید میخواهید چه صدایی را تولید کنید.
هر کاری که انجام میدهیم، در واقع به جسم، روح و بدن خودمان دستور میدهیم آن کار را انجام دهد. اگر ارتباطی میان خود واقعیمان و کاری میخواهیم انجام دهیم، به وجود آوریم، آن کار انجام میشود و در ادامه، با تکرار و تمرین، میتوانیم اعتماد به نفس خودمان را زیاد کنیم و اعتماد به نفس بیشتر نیز باعث میشود که به نتیجه خوبی برسیم.
دست از تلاش بیهوده بردارید
اگر در راه رسیدن به هدفمان ، به وجود قدرت خداوند و حمایت های او ایمان نداشته باشیم، مجبوریم سخت تلاش کنیم و از هر چه در اختیار داریم استفاده کنیم تا شاید به مقصد و منظور خودمان برسیم. افراد مشهور بسیاری از شاعر گرفته تا دانشمند، مخترع، پزشک و رهبران معروف دنیا، همگی در زندگیشان با سختی ها و مشقت های بسیاری روبهرو شدهاند و به جایی رسیدهاند که دیگر کاری از دستشان بر نمیآمده و مجبور شدهاند، تسلیم امر خداوند شوند. اما شما میتوانید با بهره بردن از تجارب آنها بدون اینکه مجبور باشید بیش از حد تلاش کنید، تسلیم امر خداوند شده و به خواسته هایتان برسید.
وقتی به ظرفهای عشقی وجودتان پی ببرید و بدانید که برای رسیدن به موفقیت باید با خود واقعیتان ارتباط داشته باشید، میتوانید ابتدا به هدفتان و خواسته هایتان فکر کنید و نهایت سعی خودتان را بکنید، آنگاه خواهید دید که چگونه خداوند به شما کمک خواهد کرد تا به خواسته هایتان برسید.
اگر طبق روش قدیمی، فقط سخت تلاش میکنید، کافیست به رحمت خداوند ایمان داشته باشید. در این صورت اگر هر روز با امید به کمک خداوند حرکت کنید و خودتان را به او بسپارید، دیگر لازم نیست که بیش از حد توانتان تلاش کنید. وقتی به خدا توکل میکنید، میدانید که تنها نیستید و نباید همه کارها را به تنهایی انجام دهید؛ فقط کافی است اتومبیل خودتان را روشن کنید و شروع کنید به رانندگی و دیگر نیازی نیست که آن را هل بدهید. اگر چه در این تفکر نیز، ما هنوز باید نهایت سعی خودمان را بکنیم ولی وقتی بدانیم که قدرتی فرا بشری به ما کمک خواهد کرد، کارمان آسانتر میشود.
وقتی به خداوند توکل میکنید، ادامه حرکت برایتان بسیار آسانتر خواهد شد.
همیشه مثبت نگری کافی نیست
وقتی که افراد احساسات واقعی خودشان را نادیده میگیرند و همیشه سعی میکنند مثبت نگر باشند، نمیتوانند به هدف خودشان برسند. اینگونه انسانها همیشه تظاهر میکنند که همه چیز خوب است و احساسات منفی خودشان را سرکوب میکنند. آنها نمیخواهند روی دیگران را زمین بزنند و به خواسته های آنها جواب منفی بدهند، از طرفی نیز، دوست ندارد احساس بدی را تجربه کنند. این دسته از افراد وقتی به خواسته هایشان نمیرسند، به جای اینکه مأیوس و ناراحت شوند، فقط بر چیز های مثبت تمرکز میکنند. آنها مهربان و دست و دلباز هستند و به انرژی های فوق بشری، تکیه میکنند. اگر چه تکیه کردن بر افکار و انرژی های مثبت خوب است. ولی در این حالت، آنها برخی از احساسات خودشان را نادیده میگیرند و نمیتوانند از همه استعدادهایشان استفاده کنند تا به اهداف و خواسته هایشان برسند.
آنها سعی میکنند همیشه مثبت نگر باشند و با این کار، استعداد های درونی خودشان در جهت رسیدن به موفقیت را در نطفه خفه کنند. آنها به درستی بر روی خواسته های خودشان تمرکز نمیکنند، به جای آن فقط بر نقاط قوت خودشان تمرکز میکنند و در جریان مثبت نگری پیش میروند و در این جریان فقط بر چیز های مثبت تمرکز میکنند. آنها اغلب از داشته های خودشان راضی هستند و تسلیم سرنوشت میشوند و توقع زیادی از زندگیشان ندارند.
اگر بیش از حد مثبت نگر باشیم و فقط به درونمان توجه کنیم و کاری انجام ندهیم، نمیتوانیم به موفقیت برسیم.
این دسته از افراد هر وقت احساس منفی داشته باشند، احساس گناه و شرمندگی میکنند. اگر چه مثبت نگر بودن خوب است و ما همیشه باید به رحمت خداوند امیدوار باشیم، ولی توجه نکردن به احساسات منفیمان اصلاً درست نیست؛ ما باید به احساسات منفی خودمان نیز توجه داشته باشیم تا بتوانیم به درونمان و خواسته ها و نیازهایمان پی ببریم.
برای رسیدن به موفقیت هم باید به مسائل معنوی توجه کنیم و هم سعی و تلاش کنیم. ما نباید بیش از حد مثبت نگر باشیم و فقط امیدوار باشیم تا اتفاقات خوب برای ما رخ دهد و از وقایع و حوادث اجتناب کنیم؛ ما باید نسبت به احساسات بد و منفی خودمان نیز، توجه کنیم و در عین حال مثبت نگر و دور اندیش هم باشیم.
این مقاله بخشی از «کتاب روش های طلایی برای رسیدن به خواسته هایمان اثر جان گری » است.